شکار او به قلم حدیث افشارمهر
پارت سیزده
زمان ارسال : ۲۶۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه
دهنم باز مونده بود سرم رو به چپ و راست تکون دادم و به دیوار رو به رو اشاره کردم.
سرش رو برگردوند و نگاهی انداخت انگار اون هم منظورم رو فهمید که لب زد:
-یعنی چی؟
با حیرت زمزمه کردم:
-این همه مدت همه چیز جلوی چشممون بود ول ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
پانیذ
00سلامممم حدیث خانوم چرا اینقدر دیر به دیر پارت می ذاری من برا اینکه بشه آخر هفته لحظه شماری میکنم هیی ناموسا رمان عالیه خیلی هیجان انگیزه حیف زمان پارتها کمه